در نخستین نشست گروه مطالعات اجتماعی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی به گروههای دانشجویی، پیشینه، شرایط کنونی و آینده آنها پرداخته شد.
به گزارش دیدهبان علم ایران به نقل از روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، سخنرانان این نشست برخط، اردشیر منصوری، محقق و مدرس دانشگاه و دکتر مهدی حسینزاده فرمی، عضو هیئت علمی گروه مطالعات اجتماعی مؤسسه هستند.
منصوری، دانشآموخته فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف که ریاست دفتر مطالعه و برنامهریزی فرهنگی دانشگاه تهران و مشاوره دفتر سیاستگذاری فرهنگی وزارت علوم را در کارنامه سوابق اجرایی خود دارد در سخنرانی خود با مروری بر تاریخچه گروههای دانشجویی در آموزش عالی ایران به بررسی اهداف و کارکردها و آسیبشناسی وضعیت گروههای دانشجویی خصوصا در سالهای اخیر پرداخت.
وی با اشاره به تحولات مختلف دانشگاه در طول تاریخ و تقسیمبندی حیات دانشگاه به پنج موج دانشگاههای ایران، قرون وسطی، رنسانس، مدرنیته اول و مدرنیته متاخر گفت: در دوره اخیر (مدرنیته متاخر) سیاستگذاری متمرکز حاکمیتی دانشگاهها را جلو میبرد و دانشگاه نسبت به جامعه متعهد است؛ البته میزان ارتباط حاکمیت و دانشگاه در کشورهای مختلف، متفاوت است ولی در مجموع خروجی چنین دانشگاهی دانش روزآمد شده است که هم به مردم جهان نگری بدهد و هم مشکلات زیست روزمره مردم را برطرف کند؛ به طوری که شاید بتوان گفت رشتهای که مشکلی عینی را حل نمیکند نباید در دانشگاه باشد در حالی که این حرف در چهار موج قبلی خیلی غریب بود و دانش فیالنفسه واجد فضیلت شمرده میشد. خروجی چنین دانشگاهی، دانش محض، دانش معطوف به فناوری و نیروی انسانی متخصص است.
منصوری خاطرنشان کرد: شاید در سالهای نخست تشکیل دانشگاه موج پنجم نیازی جز دروس رسمی و وقت گذراندن دانشجو با استاد و دانشجویان حول درس تصور نمیشد ولی الان اگر دانشجویی چنین باشد میگویند مهارتهای اجتماعی و جامعهپذیری لازم را ندارد؛ لذا به تدریج این تصور ایجاد شد که باید فعالیتهای فوق برنامه رسمی هم جدی گرفته شود. گروههای دانشجویی نهادهایی هستند که فضا را برای پاسخ به جامعهپذیری دانشجویان مهیا کرده و نحوه تعامل با دیگران، پذیرفتن مخالف، فرصتسازی در تعاملات اجتماعی و … را به دانشجویان یاد میدهند.
وی در ادامه دانشگاه ایرانی را هم به دو دوره دانشگاه قبل و بعد انقلاب تقسیم کرد و گفت: امروز حدود ۸۶ سال از تاسیس دانشگاه تهران میگذرد و تجربه ای ۸۰، ۹۰ ساله را پشت سر گذاشتهایم. قبل از انقلاب گروههای دانشجویی حالت جنبشی داشتند. اولین گروههای دانشجویی تنها به فاصله سه، چهار سال بعد از تاسیس دانشگاه تهران (حدود سالهای ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷) توسط جریانهای چپ نزدیک به تقی ارانی ایجاد شدند و به فاصله چند سال، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران هم در نیمه دهه ۱۳۲۰ توسط جریانهای مذهبی منتقد به حاکمیت به وجود آمد. این گروهها در ابتدا خودجوش بودند و تنها با چسب تمایلات مذهبی به هم وصل بودند. به مرور جریانی موازی با این دو جریان ایجاد شد که متمایل به جنبش ملی بود. این سه جریان در مقاطعی به هم نزدیک می شدند مثلا شهدای بزرگوار رخداد ۱۶ آذر ۳۲ به جریان چپ و ملی نزدیک بودند. البته در آن دوره گروه های ورزشی هم بودند که تبارشناسی و بررسی اثرگذاری آنها در فضای دانشگاه هم اهمیت دارد که شایان بررسی است. در هر حال این گروهها خصوصا گروههای کوهنوردی در دانشگاههایی مثل صنعتی شریف و تهران همزمان هم جنبه ورزشی و هم جنبه فرهنگی و سیاسی هم داشتند.
منصوری افزود: بعد از انقلاب و عوض شدن حال و هوای رسمی، جریان های چپ مارکسیستی و ملی محض دیگر امکان فعالیت نداشتند و خود جریان مذهبی هم دچار بحران هویتی شد چون جریان مذهبی که قبل از انقلاب در جایگاه اپوزیسیون بود، بعد انقلاب وجه نقادانه و ناظر بیرونی آن زیر سوال رفت و گویی باید پاسدار ارزشهای وضعیت موجود میبود. در دهه ۶۰ این بحث بود که جریان دانشجویی مذهبی باید موضع نقادانه بگیرد یا کاملا تابع جریان رسمی باشد که هر دو مشکلاتی را در پی داشت. از طرفی با جریان مدرن شدن کل جامعه ایران به تدریج نیازهایی در حوزه گروههای دانشجویی ایجاد شد که فقط سیاسی نبود و جریان های دانشجویی نیاز داشتند که فعالیتهای فرهنگی و هنری و مذهبی هم داشتند. بعد از دهه ۶۰ به تدریج این جریانها نهادینه شدند یعنی هم حاکمیت متوجه شد که نمی توان جریانهای سیاسی و فرهنگی دانشجویی را نادیده گرفت و هم دانشجویان نیازهای خود را بروز دادند.
وی خاطرنشان کرد: نهادینه شدن این گروهها از لحاظ میدان دادن به دانشجویان که تک ساحتی نباشند، فرصت بود ولی آیین نامهها و مقرراتی که بدین منظور تدوین شد، محدودکننده بودند. در دهه ۱۳۷۰ خصوصا نیمه دوم آن با روی کار آمدن دولت اصلاحات در دانشگاه ها نیازهای اجتماعی و فرهنگی دانشجویان به رسمیت شناخته شدند و آییننامههایی هم نوشته شدند که با این که کسانی که آنها را می نوشتند دنبال تسهیل فعالیتها و نه تهدید آن بودند ولی به تدریج نوعی آییننامهزدگی بروز کرد که آسیبهایی را در پی داشت مثلا در آییننامهها از گروههای سیاسی دانشجویی به عنوان تشکلهای اسلامی یاد شده بود یعنی گویی زمینههایی برای مطالبات غیر اسلامی در دانشجویان بود که آییننامه ها میآمدند که آنها را مهار کنند.
منصوری تصریح کرد: از اواخر دهه ۷۰ به بعد، ماکزیمم قانونمندسازی گروههای دانشجویی را در کشور شاهد بودیم ولی به موازات آن – خصوصا با تغییر دولت در نیمه دهه ۸۰ – با افول و ریزش اعضای این گروهها هم مواجه شدیم چون دانشجویان چندان تن به این ضوابط و مقررات سیساتگذاران این عرصه نمیدانند. البته در دوره اصلاحات هم مسئولان گاه با دوگانهای مواجه بودند که اگر آزادی فعالیتهای دانشجویی را بسط دهند ممکن است با نارضایتی حاکمیت مواجه شوند و اگر خواست حاکمیت را دنبال کنند آزادی دانشجویان را محدود کردهاند. البته تجربه نشان داده که گروههای دولتساخته، دوامی ندارند و با تغییر دولتها و افول گفتمانهای دولتی از بین میبرند.
وی با بیان این که بخشی از این ریزش احتمالا ناشی از تحول نسلی بوده است اظهار داشت: به هر حال نسل متولد دهه ۷۰ به بعد مطالبات متفاوت و شکافهای ارزشی با نسل قبلی داشت و در چارچوبهای ارزشی نسل های قبل نمیگنجیدند. در نتیجه این افول به وضعیتی رسیدیم که گروههای سیاسی، فرهنگی و ورزشی هر یک نهایتا سه، چهار درصد دانشجویان را جذب میکردند و حدود ۸۷ درصد دانشجویان اصلا وارد بازیهایی که چارچوب دانشگاهی داشت نمیشدند. اگر کارکرد اصلی گروههای دانشجویی را جامعهپذیری دانشجویان بدانیم با توجه به روی گردانی اکثریت دانشجویان از این گروهها باید خلاء جامعه پذیری را به جد مورد توجه قرار داد.
منصوری در ادامه به مقایسه وضعیت گروههای دانشجویی ایران با گروههای مشابه در کشورهای توسعه یافته پرداخت و گفت: ۱۹۶۸، سال نمادین جنبش دانشجویی فرانسه بود ولی با ورود به دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی دیگر جنبش های دانشجویی و سیاسی چندان کارکرد نداشتند چون جوامع به توسعه سیاسی رسیده بودند، مناقشات میدان قدرت بین احزاب انجام میشد و سیاست میدان خود را داشت و فعالیتهای دانشجویی میدان خود را.
سه الگوی متفاوت فعالیتهای دانشجویی داریم که یک مدل، مدل غیرمتمرکز آمریکایی است که هر دانشگاه شکل خاص خود را دارد، مدل انگلیسی و اروپای شمالی که جریان تقریبا دولت گرا دارد ولی فعالیتهای دانشجویی کاملا آزاد است و جریان بیشتر دولتی که اوجش در روسیه و چین است که ماکزیممم نظارت دولتی حاکم است.
وی در تحلیل وضعیت گروههای دانشجویی در ایران گفت: در دانشگاههای کشور، جریان بازار آزاد را هیچ وقت نداشته ایم و در بیشتر دوره ها، جریانهای دانشجویی ما حاکمیتی بودهاند. فقط در دورهای کوتاه (دولت اصلاحات)، سیویل دیسکرس حاکم بوده است؛ یعنی در مقایسه با کشورهای در حال توسعه، تقریبا دیسکرس ماکزیمم نظارت دولتی را داشتهایم.
منصوری تصریح کرد: در ایران چون حزب ورزی به معنای واقعی کلمه نداریم، فشار میدان سیاست به دانشگاه ها سرریز میشود و گروههای دانشجویی به لابی جریانهای سیاسی تبدیل میشوند. الان شرایط طوری است که اگر گروههای دانشجویی را محدود کنیم جامعه پذیری دانشجویان محدود میشود و اگر فضا را کاملا آزاد بگذاریم، فشار تحزب را به دانشگاهها سرریز میکند.
وی در ادامه در پیشنهاد راهکارهایی برای بهبود فضای فعالیت گروههای دانشجویی در آینده گفت: تجربه ای که در دانشگاههای موفق دنیا وجود دارد پیوند دانشجو و استاد در فعالیتهای فرهنگی است که در کشور ما اگر هم باشد استثنا است. اساسا در برخی دانشگاه های آمریکا، فعالیتهای فرهنگی منوط به وجود استاد مشاور است و در انگلستان حتی مجال داده میشود که کارمندان دانشگاه هم با انتخاب دانشجویان به عنوان مشاور در این فعالیتها حضور داشته باشند. اگر این الگو در ایران هم پیاده شود یعنی یک استاد یا کارمند دانشگاه در ریلگذاری فعالیتهای دانشجویی نقش داشته باشد بخشی از دغدغه های حاکمیت هم رفع میشود.
نکته دوم، تمرکز بر کار غیرانتفاعی و داوطلبانه است که باید به عنوان یکی از نیازهای وجودی دانشجو و جامعه مورد توجه قرار گیرد.
منصوری با اشاره به استانداردهای دوگانه ای که در قبال فعالیت های سیاسی دانشجویان اعمال میشود به طوری که برخی تشکلهای سیاسی دانشجویی امکان دعوت یک سخنران به دانشگاه را ندارند و در مقابل برخی تشکلها میتوانند در برخی مناسبتها و مراسم با اتوبوس، افراد همسو با خود را به دانشگاه بیاورند گفت: چنین برخوردهای دوگانهای مطمئنا مشکل ساز میشود و اگر میخواهیم در عین سیاست ورزی دانشجویان، هژمونی فضای سیاسی روی دانشگاه نیافتد، باید از چنین برخوردهایی اجتناب کنیم.
وی با بیان این که در فعالیتهای دانشجویی به آیین نامه نیاز داریم ولی هر چه کمتر، بهتر، پیشنهاد کرد که بهتر است در حوزه فعالیتهای دانشجویی به سمت تجمیع آییننامه ای برویم.
منصوری در پایان خاطرنشان کرد که باید به تفاوت نسلی دانشجویان و نیازهای متفاوت نسل امروز توجه کرد و گفت: گروههای دانشجویی در سالهای قبل از انقلاب، بیشتر جنبشی بودند و از دهه ۷۰ به این سو، بعد فرهنگی و اجتماعی پیدا کردند و در حال حاضر، اوقات فراغت نقش پررنگی در زندگی جامعه و دانشجو دارد لذا در برنامهریزی ها و سیاستگذاری ها باید رویکرد دانشجویان به مساله گذراندن بهتر اوقات فراغت را به رسمیت بشناسیم.
در ادامه این نشست، دکتر حسینزاده فرمی که تحقیقات وسیعی در زمینه فعالیتهای گروههای مختلف دانشجویی در سالهای اخیر داشته سخنرانی خود را با طرح این سؤال آغاز کرد که چرا از بین اقشار مختلف جامعه ایرانی و حتی در دنیا فقط برای یکی، دو قشر مفهوم سازی جنبش و اعتراض میکنیم ولی برای سایر اقشار، نه! مثلا چرا جنبش کارگری و دانشجویی داریم ولی هیچ وقت از جنبش اساتید و کارمندان نمیشنویم؟
وی خاطرنشان کرد: به نظر میرسد علت مفهوم پردازی در مورد جنبش دانشجویی و کارگری این است که افرادی آمدهاند و در موردش تفکر و نظریه پردازی کردهاند. به نوعی در جامعه ایرانی وقتی نگاه میکنیم در دو، سه دهه گذشته به این طرف، چند اتفاق کنار هم افتاد تا شاهد تغییراتی شویم از شاخصهای جمعیتی مثل جوان شدن جمعیت گرفته تا ایجاد دانشگاههای تودهای فراوان و دلایل مختلف اقتصادی مثل بیکاری و … همه و همه باعث شدند که گسست و تحرک نسلیای در کشور بروز کند که اگر به این شاخص ها توجه نکنیم در فهم حرکتهای دانشجویی این دوره دچار خطا می شویم.
حسین زاده فرمی خاطرنشان کرد: در سالهای اخیر با این که تعداد دانشگاهها و دانشجویان کشور بسیار بیشتر شده ولی درصد مشارکت دانشجویان در گروههای دانشجویی نه تنها بیشتر نشده که کمتر هم شده به طوری که همه انجمنهای علمی و کانونهای فرهنگی و شوراهای صنفی و نشریات دانشجویی و … در مجموع حدود ۹ درصد دانشجویان را جذب کردهاند. چندان پزیتیوی هم نگاه نمیکنم ولی در سالهای اخیر هم تنوع عملکردها و سلایق، کمتر شده و هم تنوع اسامی. در حالی که هم تنوع و تمایزیابی افراد در جامعه بسیار بیشتر شده و هم رسانه ها اثرگذارتر شدهاند ولی این تنوع انعکاسی در دانشگاه ندارد! حتی تعجب کردم وقتی از نگاه هویتی میبینم، تشکل جدیدی به اسم یک تشکل که چند دهه قدمت دارد و اسمش جنبه هویتی پیدا کرده تشکیل میشود که محتوایی کاملا متفاوت دارد!
وی درباره وضعیت گروههای دانشجویی در کشورهای توسعه یافته گفت: در دانشگاههای آمریکا و اروپا با تنوع بالای گروهای دانشجویی از ورزشی و ادبی و هنری گرفته تا گروههای انسان دوستانه و … مواجهیم. مثلا در دل اروپا و آمریکا که دولتها اغلب حامی رژیم صهیونیستی هستند، گروههای دانشجویی فعالی در دانشگاه وجود دارند که حامی فلسطین هستند یعنی با این که سیاستهای رسمی دولتها علیه ملت فلسطین است ولی به گروههای دانشجویی حامی فلسطین اجازه فعالیت داده میشود یعنی به تقاضای بخش هر چند کوچکی از دانشجویان پاسخ مثبت داده شده و به آنها اجازه میدهند که از فرصتها و امکاناتی برابر با دیگر گروههای دانشجویی بهره مند شوند در حالی که در دانشگاه های ایران، دانشجویان بعضا گله مند هستند که چرا با وجود موافقت با کلیات مقررات و آییننامهها به آنها اجازه داده نمیشود که گروههایی متفاوت با گروه های رسمی ایجاد کنند.
عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی خاطرنشان کرد: در ایران هم در نیمه دهه ۷۰ این تقاضا در دانشگاههای کشور مطرح شد که گروههای دانشجویی تنها به دو، سه تشکل سیاسی محدود نباشد و ستاد وزارت علوم هم این نیاز را به رسمیت شناخت و انجمن های علمی و کانون های فرهنگی و … ایجاد شد ولی چرا الان به این قبیل تقاضاها پاسخ داده نمیشود؟ در حال حاضر احساس می شود که سیستم حتی نیازهای دانشجوها را نمیفهمد یعنی انگار نسل جدید با ستاد، زبان مشترک ندارند.
وی با اشاره به تجربه زیسته خود گفت: سال ۷۵ که وارد دانشگاه تهران شدم دانشجوهایی بودند که از فعالیت بزرگتری (جنگ تحمیلی) برگشته بودند و انرژی فوقالعادهای داشتند که کمک می کرد با وجود همه اختلاف سلیقهها فعالیت کنیم. در دوره اصلاحات هم باز چنین انرژی هایی ایجاد شد ولی در دهه ۱۳۸۰ با تفاوت نسلی که ایجاد شد با نسلی کاملا حسابگر روبرو شدیم که قبل از ورود به هر گروهی دقیقا سود و ضرر فعالیت در آن گروه را حساب و کتاب میکند! در حالی که در نسل ما خیلی ها حاضر بودیم از کتابفروشی برای انجمن تا اردو و … وقت بگذاریم و چنین حسابگری هایی نداشتیم. به هر حال نمیتوان از نسل جدید توقع فعالیت داوطلبانه داشت خصوصا این که هزینه ای هم داشته باشد لذا به نظر میرسد ستاد وزارت علوم باید متناسب با روحیات و نیازهای نسل جدید قالبهای جدید را ایجاد کند تا گروههایی که می خواهند فعالیت دانشجویی داشته باشند لااقل جلوی چشم تر فعالیت کنند. خصوصا در دوره ای که فضای مجازی این امکان را به آنها داده که بدون نیاز به مجوز فعالیت کنند.
حسینزاده تصریح کرد: اتفاق دیگری که در دانشگاههای ما افتاده تغییر نسبت جنسیتی دانشجویان است که نسبت به ۲۰، ۳۰ سال پیش کاملا تغییر کرده و تقریبا ۶۰ درصد دانشجویان ورودیهای جدید در اغلب رشتهها را دختران تشکیل میدهند. بدیهی است که نوع دغدغه ها و ملاحظات دانشجویان دختر نسبت به پسران کاملا متفاوت است؛ با این حال با وجود این تغییر جنسیتی آشکار، هیچ تغییری در قالبهای فعالیت و آیین نامه های فعالیتهای گروههای دانشجویی ایجاد نشده است!
وی افزود: گروههای سیاسی حق دارند برای خود از بین دانشجویان یارکشی کنند ولی وقتی ویترین رسمی گروههای دانشجویی مثلا گروههای دانشجویی که برای دیدار با مقامات عالی نظام انتخاب میشوند را نگاه می کنیم، چندان نسبیتی با کلیت جمعیت دانشجویی ما ندارد. طرز تفکرات، مفاهیم و اصطلاحات حتی شکل ظاهری و نسبت جمعیتی دختران و پسران در این قبیل نشستها با واقعیت دانشگاههای کشور همخوانی ندارد.
عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی خاطرنشان کرد: به باور من، متاسفانه آسیبهای اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه های خوب کشور ناشی از کمتوجهی و ایجاد نکردن ظرفیتهای مناسب برای آزاد کردن انرژی دانشجویان به شکل مناسب و سالم است. وقتی دانشجویان امکان فعالیت در فضای دانشگاه را پیدا نمیکنند لاجرم به سمتی میروند که به خود یا دیگران آسیب میزنند و گروهی هم به شکل زیرزمینی فعالیت میکنند که زیر چشم نیست و امکان خطا را بیشتر میکند.
وی با اشاره به اظهارات برخی مدیران و کارشناسان فرهنگی دانشگاهها که از «به بن بست رسیدن فعالیتهای دانشجویی» صحبت میکنند گفت: مفهومی که از بن بست در ذهن همه ما تداعی میشود، منفی است یعنی امکان حیات ندارد و از بین رفته در حالی که ما همچنان پذیرش دانشجو داریم. وقتی می گوییم بن بست یعنی فعالیت به شکل عینی نداریم و هر چه هست دستوری از بیرون دانشگاه است که چنین کاری را بکنید در حالی که دانشگاه به اقتضای فضای فرهنگی آن باید یکی، دو قدمی از جامعه جلوتر باشد. الان مرجعیت از دانشگاهها گرفته شده است یعنی حداقل مرجعیت سیاسی که در وقایعی مثل ۱۸ تیر ۷۸ وجود داشت که بگوید این کار را بکنیم و آن کار را نکنیم، دیگر وجود ندارد. طبیعی هم است که وقتی دانشگاه و دانشجوی ما دیگر چندان تفاوتی با جامعه ندارد، اعتبار و مرجعیت سالهای قبل را هم ندارد.
عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در عین حال از وجود روزنههای امیدی در فضای فعلی دانشگاهها سخن گفت که به باور وی اگر سیاستگذاران و آیین نامه نویسان حوزه فعالیتهای دانشجویی به جای سلیقه محوری کمی تقاضامحور عمل کنند و صمیمانه با کف دانشگاه به صحبت بنشینند میتوان قالبهایی برای پاسخ به نیازهای نسل امروز دانشجو ارائه کرد تا شرایط موجود که در آن با انگیزهها و باهوش ها همه به دنبال مهاجرت از کشور هستند و عده زیادی از آنها هم که میمانند دچار آسیبهای مختلف می شوند، قدری بهبود یابد.
پس از صحبتهای این دو سخنران، دکتر کلاهی، عضو هیئت علمی گروه مطالعات اجتماعی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی که مدیریت این نشست را برعهده داشت از بخشی از صحبتهای منصوری و حسینزاده مبنی بر ضرورت ارائه قالبهای جدید برای فعالیت گروههای دانشجویی انتقاد کرد و گفت: در نگاه سخنرانان خصوصا دکتر منصوری، دانشجو، ابژه برنامهریزی در عرصه گروه های دانشجویی است در حالی که در فعالیتهای دانشجویی برخلاف برنامه ریزی کلاس های درس، دانشجو باید سوژه باشد و علت اصل خمودگی فعالیتهای دانشجویی هم این است که انتظار داریم سیاستگذاران قالبهایی را برای فعالیت دانشجویان طراحی کنند.
منصوری توضیح داد که منظور وی، تعریف قالبهای جدید از سوی سیاستگذاران و برنامهریزان نبوده و اتفاقا اگر بخواهد یک خواهش را در این زمینه مطرح کند همین است که این قبیل برنامهریزیان و سیاستگذاران، آییننامه و قالب ندهند بلکه صرفا به عنوان بسترساز و فراهم کننده زمینه فعالیت گروههای دانشجویی عمل کنند.
وی گفت: در عین این که آرمانم بسیار نزدیک به شماست ولی گریزی نداشتم که در صحبتهایم کارکرد را برجسته کنم. باید قبول کرد که بلاصاله، میدانی برای سوژگی تمام و کمال دانشجویان وجود ندارد و در این شرایط باید حاکمیت و سیاستگذاران را به یک بازی برنده – برنده با دانشجویان دعوت کرد.
حسینزاده فرمی هم با بیان این که نباید متهم به توصیه به نوشتن آیین نامه شود گفت: صحبت من این است که فضای دانشجویی بانشاط، تقاضاهایی دارد که باید بستر را برای پاسخ دادن به آنها فراهم کنیم. به هر حال در سوئیس که زندگی نمی کنیم، در ایرانی هستیم که در آن جنبش آیین نامه و سند نویسی داریم! نگاه کنید که شورای عالی انقلاب فرهنگی در همین دولت چه قدر آیین نامه و سند نوشت! اگر از نوشتن آیین نامه های جدید حرف می زنم براساس همین واقعیتهاست!
در انتهای این نشست یکی از شرکتکنندگان در این نشست برخط این نظر را مطرح کرد که اساسا بعد از پایان پاندمی کرونا هم فضای فرهنگی دانشگاه ها و فعالیتهای دانشجویی به قبل از کرونا بازنخواهد گذاشت و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی دانشگاهها که در فضای کرونا مرده، پس از کرونا زنده نخواهد شد چرا که عرصه فراخ فضای مجازی برای فعالیتهای دانشجویی به خوبی نیاز دانشجویان را پاسخ میدهد و دانشجوها فضای مجازی را که کم هزینه تر و گستردهتر است بیش از پیش ترجیح خواهند داد؛ البته با توجه به این واقعیت که حتی قبل از پاندمی کرونا هم تنها کمتر از ۱۰ درصد دانشجوها در یکی از انواع مختلف گروههای دانشجویی سیاسی و فرهنگی و ورزشی و … مشارکت داشتهاند.
حسین زاده فرمی البته گفت که چندان با این نظر موافق نیست و حتی در کشورهایی مثل انگلستان هم که خیلی پیشتر و بیشتر از ما به فضای مجازی وارد شدهاند همه چیز را به فضای مجازی منحصر نکردهاند مثلا نشریات مکتوب همچنان وجود دارند، لذا نباید تصور کرد که فعالیتهای دانشجویی حضوری کاملا تعطیل میشوند خصوصا این که با توجه به روحیه شرقی خود به این قبیل تعاملات نیاز داریم.
* نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند